تصویر png سربند سلام بر شهیدان
توجه: عکس دمو به صورت jpg می باشد ولی فایل خریداری شده png و کیفیت بالا می باشد.
ابعاد : 2657 در 3543 پیکسل
فرمت : PNG
با سایز 2657*3543 به صورت اشتراک و خرید تکی قابل دانلود می باشد. شما می توانید دیگر فایل های png محرم را مشاهده کنید.
این تصویر با کیفیت بسیار بالا در اختیار شما کاربران گرامی وبسایت بازار فایل قرار گرفته است و در طراحی های خود میتوانید از آن استفاده نمایید
همچنین شما می توانید با خرید اشتراک یک ماهه ، دو ماهه ، سه ماهه و یا شش ماهه روزانه ۱۰ و یا ۲۰ طرح وکتور و تصویر png ( به انتخاب خود ) دانلود کنید
پسورد: www.bazaarfile.ir
تصویر png سربند سلام بر شهیدان
ستاره 34 ساله آسمان کربلا و بزرگ ترین یار و یاور حسین(ع) . عباس یعنی چهره درهم کشیده و این نام نشان از صلابت و توانمندی سقای کربلا دارد. او فرزند علی(ع) و برادر حسین(ع) بود، با این حال هرگز برادر خود را به نام صدا نزد. عباس(ع) این ادب و فروتنی را تا لحظه آخر بر خود واجب می دانست.
او بهترین الگوی رشادت بود. زیرا پرچم دار سپاه بود و پرچم را به دست رشیدترین و شجاع ترین افراد لشگر می سپارند. او به اندازه ای محو یار شده بود که بر امواج دل انگیز آب روان، لب های خشکیده محبوب خود را در نظر آورد و داغ تشنگی را از یاد برد.
رشادت، وفاداری و فروتنی عباس (ع) یکی دیگر از برگ های زرین عاشورا است که همه را به شگفتی واداشته است.
تصویر png سربند سلام بر شهیدان
دعا کنید تا برمی گردم، غنچه سرخ دهان شش ماهه، در هجوم بادهای داغ و سوزان پرپر نشود و ماهی خنده بر لب های خشک سه ساله، از بی آبی نمیرد.
سایه بان خسته خیمه اگر کمی طاقت بیاورد و نشکند، برای دخترکان آفتاب نشین، ترانه باران می آورم و بوسه های داغ عقیله قبیله بر تن تب دار سجاد علیه السلام را به خنکای نسیم می سپارم.
دعا کنید تا برمی گردم، مشک های خالی به غارت نرود و تازیانه ها، لب های تشنه را به جای آب، به خون میهمان نکنند. و آب مشک من به خاموشی سینه های سوخته برسد، نه به دامن های آتش گرفته.
لالایی مرغان دریایی را در گوش گهواره ناآرام بخوانید تا گلوی عطشناک، با تیر سه شعبه سیراب نشود!
دعاکنید تا برمی گردم، حسین علیه السلام تشنه لب پا به گودال قتلگاهش نگذاشته باشد و کاسه آب من، زودتر از خنجر قاتل به گلوی او برسد!
اما اگر برنگشتم، چشم هایم را به خاک علقمه بسپارید؛ چشمه ای جوانه خواهد زد؛ از اشک هایی که در چند قدمی فرات، بر خاک حسرت ریخت!